دلنوشته ای بر ساحل مهتاب

ساخت وبلاگ

باورم نمیشه ک هنوز اینجام

فقط یه چیزی..

کسایی که قبلا حتی یکبار کامنت گذاشتن اینجا، اگه این پستو میبینن و موافقن که ادامه بدم یه کامنت بذارن. همین

مرسی

دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 110 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

خب.. اینکه میخام دوباره بنویسم ک تابلوعه دلیلش هم تقریبا تابلوعه پس شروع کنم شغل شریف شر بافتن رو میدونم قرار نیست این کار زندگی من یا کس دیگریو تغییر بده ولی حدقل میتونم بعدا بخونمش نشستم همه پست دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 103 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

0.1 - clouds - the wind carried yoursoul In all this fading pulse All our waning pulse Waning soul Our lapse - exhausting Only able to rethink And trace The meaning of loss. در هر یک از این تپش های دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 106 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

آره دقیقا حدسم درست بوده درست همونی هستی که حدس زدم. چون همونطور ک گفتم توی زندگیم با آدمایی ک بتونن ادعا کنن باشون بد تا کردم زیاد نیستن! شاید اصلا تنها آدمی باشی توی دنیا ک قلبا معتقدم ازم بهتره و ل دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 104 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

تصمیم داشتم اولین ترکی که بعد اومدنم ترجمه میکنم، Forever is the world باشه ولی .. نمیدونم چرا این اتفاق نیفتاد شاید وقتی تصمیم گرفتم که این کارو بکنم زیادی خوشبین بودم به خیلی چیز ها هنوز برام سوال دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 101 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

یکی از سختی ها احساس گناهه احساس گناه نه در برابر یکی دیگه در برابر خودت بار اولمه بعد سال های سال این قدر احساس تنهایی میکنم اونم الان که از دور غیر تنها تر از همیشه م.. چه قد نا آشناس برام این حس ا دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 89 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

نکته حالب اینجا نوشتن، اینه که میدونم هیشکی نمیخونه حتی نزدیک ترین دوستامم یادشون نمیفته بخونن یا حدقل وقتی میخونن که به اندازه کافی دیر شده! و این خیلی خوبه تا ساعاتی پیش درگیر فکرام بودم شدیدا و جا دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 132 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

راستش حس میکنم بیشتر جذابیتی که اخیرا از وبلاگ حس کردم نه به خاطر نوشتن بلکه بیشتر به خاطر خوندن بوده یا حدقل الان از خوندن خیلی چیزا بیشتر لذت میبرم خیلی خیلی زیاد.. به قول لاوکرفت.. (صفحه اول Call دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 102 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

Forest Stream - The Crown of Winter تاج زمستان بمان.. درحالی که افسانه ها به واقعیت می پیوندند در میان برف های پاک که قاصدان اویند در رویایی فرو میروی رویایی از اتفاقات گذشته گذشته های خیلی دور.. من دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 124 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

با عجله، مثه معتادی که بهش مواد نرسیده اومدم اتاق و لپتاپ رو برداشتم که بنویسم.. مثل پریشب . که البته گند خورد بهش و پست نکردم اصن.. نمیشه توصیف کرد که چه قدر دلم میخواد بنویسم.. چه قدر میخوام این حس دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 103 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

فککنم نوشتن بهترین چاره ست :| عالیه که هنوز بعضی چیزا مونده تو دنیا (و نسلش توسط انسان های سسخل منقرض نشده :)) ) مثل موسیقی مثل .. مثل خیلی چیزا :)) نمیدونم :)) ولی بعضی چیزام هستن که ممکه عوارض بدی دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 73 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

میدونی همه ی این مدت یادت بودم.. خودت خبر داری از دلم نمیدونم ولی چرا نیومدم سمتت .. منتظر چی بودم؟ واقعا .. این همه نشونه داشتم ازت... منتظر چی بودم؟ یبار بهم گفت سخته که جدی عمل کنی بهش گفتم و دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 93 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

بیست روزه که هیچی ننوشتم درحالی ک هر روز خاستم این کارو بکنم.. یک بارش وسط جنگل بود توی یک دره توی تاریکی مطلقِ مطلق ساعت دو و نیم دور از همه ی همه ی همه ی آدما (گوشی هم آنتن نمیداد!) میخاستم بنویسم دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 104 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

حتی حرف زدنم هم نمیاد

حتی تایپ کردنم هم نمیاد و به زور انجامش میدم

we drink from the well of poisoned hope


بیخیال..

دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 101 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

Insomnium - in the halls of awaiting در تالار های انتظار Evening full of grandeur, skies tinged with red غروب سرشار از عظمت، آسمان ها آغشته به قرمزند Mountains crowned with crimson, treetops with s دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 80 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

خواستم با گوشی پست بذارم دلم نیومد بیشتر از یه ساعت طول کشید تا کیفمو جمع کنم فردا وسایلمو میبرم شرکت.. با اینکه چندین روزه قرار داد تموم شده و کارو شروع کردم ولی همش تو لپتاپ بود از فردا کارای مدارو دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 99 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

Clouds - Forever And A Day Dor lyrics اشک ها جاری می شوند خاطرات ناگفته مانده شعله ها آسمان را لمس میکنند و سکوت دوباره حاکم می شود و من کیستم - که سوال کنم؟ و من کیستم - تا در خودم دنبال جواب باشم دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 93 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

پریروز غروب (پاییزه .. میدونی که..!) شرکت بودم میخواستم اونجا بنویسم ولی قول داده بودم تا شب یه چیزیو آماده کنم بیخیال شدم بعدش اومدم خونه .. شب میخواستم بنویسم اون قدر غرق موزیک شدم که نشستم ترجمه ش دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 99 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46

باز چنبار خواستم بیام بنویسم موند آخرینش هم پریشب بود که بیشتر جوابی بود برا یه کامنت که اون قدر طولانی شد که تهش خوابم برد و موند و الان فقط میتونم بگم تو اطرافم نمیتونم کسیو تحمل کنم چه برسه به مجا دلنوشته ای بر ساحل مهتاب ...
ما را در سایت دلنوشته ای بر ساحل مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0moonlightshore0 بازدید : 92 تاريخ : جمعه 12 مهر 1398 ساعت: 3:46